تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1396 | 19:11 | نویسنده : نازنین کیخسروی



برچسب ها :

تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 | 12:51 | نویسنده : نازنین کیخسروی

مژده‌ای به:

علاقه‌مندان به تکامل فردی؛

مشتاقان کمال واقعی؛

جویندگان سعادت ابدی؛

سالکان وادی سیر و سلوک؛

تشنگان معارف ناب اسلامی؛

خستگان صحراهای حیرت؛

پیکارکنندگان با نفس امّاره؛

لطمه‌خوردگان از وساوس شیطان؛

محرومان از استاد اخلاق و عرفان؛

نرم‌افزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.

 

لینک دانلود از سایت:

http://menhajapp.ir



برچسب ها :

تاريخ : 24 مهر 1396 | 20:57 | نویسنده : نازنین کیخسروی

سلام علیکم
تقاضای بنده‌ی حقیر این است، شما که برنامه‌ی ناب و بالایی به نام منهاج فردوسیان ارائه دادید، یک برنامه‌ی خوب و عالی غذایی برایمان تنظیم کنید با توجه به آنچه در منهاج فردوسیان گفته‌اید که این غذا را بخورید و آن غذا را نخورید. منظورم یک برنامه‌ی هفتگی است. متشکر

ـــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
ارائه‌ی برنامه‌ی غذایی به صورت کلی و برای تمام طبایع و مزاج‌ها، درست نیست زیرا؛
اولاً: هر میوه، فصلی دارد که باید با توجه به فصلش استفاده شود. پس نمی‌توان در یک برنامه‌ی هفتگی، تمام میوه‌های سفارش‌شده را گنجانید.
ثانیاً: هر شهر و منطقه‌ی جغرافیایی، مزاجی دارد که باید غذاها و میوه‌ها،‌ با توجه به مزاج آن شهر و منطقه مصرف شود.
ثالثاً: هر فرد، طبع و مزاج مخصوص به خودش دارد که باید غذاها و میوه‌ها را متناسب با طبع و مزاج خودش مصرف نماید.
رابعاً: شغل افراد، نسبت به یکدیگر فرق می‌کند. برخی افراد، مشاغل سنگین دارند و نیاز به غذاهای پرکالری دارند در حالی که برخی افراد، مشاغل سبک داشته و نیاز به غذاهای حجیم و کم کالری دارند.
خامساً: غذای انسان سالم با انسان مریض، فرق می‌کند که باید ملاحظه شود.
سادساً: غذای انسان مجرد با انسان متأهل، فرق می‌کند. مجردها برای کاستن از فشار شهوت، بهتر است بیشتر غذاهایی با طبع سرد مصرف کنند و متأهل‌ها، غذاهایی با طبع گرم.
پس نمی‌توان یک نسخه را برای همه، بدون توجه به حال و شغل و طبع و مزاج و منطقه‌ی افراد گوناگون، ارائه نمود و اگر کسی چنین کاری انجام بدهد، نباید به آن عمل کنید.

موفق باشید
حاج فردوسی



برچسب ها :

تاريخ : 24 مهر 1396 | 20:56 | نویسنده : نازنین کیخسروی

با سلام خدمت حاج فردوسی با تشکر از صراحت بیان شما 
بخشی از مردم بر این باورند، به رغم همه‌ی کارشکنی‌های سعودی‌ها و تحقیر‌های احتمالی آنان، رفتن ایرانیان به مکه و مدینه، در واقع اعلام حضور پیروان ائمه‌ی اطهار و دوستداران اهل بیت پیغمبر خداست؛ کسانی که اسلامشان با اسلام وهابیت و ارتجاع متفاوت است و باید باشند که حضور آنان، اسلام اهل بیت را در میان مسلمانان زنده نگه دارد و گریه‌ی آنان بر ائمه‌ی بقیع، مظلومیت خاندان عصمت و طهارت را به دیگر مسلمانان نشان دهد؛ بنا بر این، در چنین رویکردی، قطعاً ارزش دارد که مسلمان ایرانی به حج و عمره برود، حتی اگر در آن، به ‌او بی‌احترامی هم شود.
گروهی دیگر بر این باور هستند تا هنگامی که آل سعود، دشمن ایران و مسلمانان ایرانی است، نباید حج و عمره رفت و با هزینه کردن پول در سرزمین حجاز، به اقتصاد این کشور کمک کرد. این گروه می‌گویند، در شأن مسلمان ایرانی نیست که توسط سعودی‌ها از این بابت تحقیر شود. نظر جناب‌عالی درباره‌ی انجام فریضه حج تمتع و عمره چیست، با توجه به این شرایط؟

ــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
حج، یکی از ارکان ده‌گانه‌ی دین شمرده شده است و به تصریح قرآن کریم، بر کسی که توانایی (جسمی، مالی و طریقی) داشته باشد، یک بار در تمام عمر، واجب است. پس نمی‌شود واجبی که رکن مسلمانی است را به بهانه‌ی این که پولش کمک به فلان است یا همراه با تحقیر و اهانت است، تعطیل نمود. باید راسخ و محکم، قدم در راه انجام امر الهی نهاد و از توهین‌های احتمالی نهراسید.
همچنین، عمره، از عبادات پرثواب شمرده شده است. پس شایسته نیست چنین عمل پرثوابی را با پیش کشیدن این سخن سبک که شأن مسلمان ایرانی نیست که توسط اعراب و سعودی‌ها مورد تحقیر قرار گیرد، ترک نمود. به عبارت دیگر، باید به عمره رفت و از ثواب اخروی آن بهره‌مند شد و توشه برگرفت و کاری به تحقیرها و اهانت‌ها نداشت.
همچنین زیارت مضجع شریف استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و استادان معظم مدفون در بقیع (روحی فداهم) پاداش عظیم دارد و موجب رضایت آن بزرگواران و در نتیجه، موجب رضایت خدای تعالی است. چنین فیض عظیمی غیر قابل چشم‌پوشی است و نمی‌توان به سادگی و با بهانه‌های واهی و نژادپرستانه، نادیده گرفت.
در پایان، تقاضا دارم نفرین بر شجره‌ی ملعونه‌ی وهابیت که همچون اختاپوسی وحشتناک، بر مهد اسلام عزیز، چنبره زده و دو مرکز اصلی اسلام یعنی مکه و مدینه را به تصرف خود در آورده است را فراموش نکنید و همواره با تضرع به درگاه ایزد متعال، بخواهید که آل سعود منحوس و تفکر تکفیری وهابیت، از جهان اسلام محو گردد.

موفق باشید
حاج فردوسی

 


برچسب ها :

تاريخ : 24 مهر 1396 | 20:56 | نویسنده : نازنین کیخسروی

سلام علیکم
آیا روزی خواهد آمد که عبارت «منهاج فردوسیان» جای «تشیع» و کلمه‌ی «منهاجی» جای «شیعه» را بگیرد؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
هیچ وقت چنین اتفاقی نخواهد افتاد، زیرا «منهاج فردوسیان» نام فرقه‌ای از فرقه‌های اسلام نیست که بخواهد جایی در میان فرقه‌های اسلامی باز کند. پس همواره در تعریف «منهاج فردوسیان» و «منهاجی»، قیدهای «اسلام» و «شیعه» و «اثنی‌عشری»، خواهد بود و هیچگاه حذف نخواهد شد.
ولی باید توجه داشت که انسان با توجه به ملاحظات مختلف، به نام‌های مختلف خوانده می‌شود. مثلاً:
به لحاظ کشوری که تابعیت آن را دارد به ایرانی، افغانی، هندی، روسی و … خوانده می‌شود.
به لحاظ استانی که به آن تعلق دارد، به سیستانی، گیلانی، مازندرانی، خوزستانی و … خوانده می‌شود.
به لحاظ شهری که در آن متولد شده است، به تهرانی، مشهدی، قمی، اصفهانی، شیرازی و … خوانده می‌شود.
به لحاظ محله‌ای که در آن متولد شده یا زندگی می‌کند به پاچناری، پامناری، بالاشهری، پایین شهری و … خوانده می‌شود.
به لحاظ گروه سیاسی‌ای که به افکار آنان گرایش دارد به راستی، چپی، کارگزاران، اصلاح طلب، اصول‌گرا و … خوانده می‌شود.
به لحاظ دانشگاهی که در آن درس خوانده، به دولتی، آزاد، بورسیه‌ای، پیام نوری و … خوانده می‌شود.
به لحاظ نیرویی که او را اعزام به جبهه کرده به بسیجی، سپاهی، ارتشی و … خوانده می‌شود.
به لحاظ نوع استخدامش، به پیمانی، رسمی، قراردادی و … خوانده می‌شود.
به لحاظ هواداری از تیم خاص به پرسپولیسی، استقلالی و … خوانده می‌شود.
همچنین به لحاظ گرایش فکری ـ تربیتی، به معرفه النفسی، تفکیکی، شیخی، صدرایی، فلسفی، کلامی و «منهاجی» خوانده می‌شود.
پس همچنان که تقسیمات فوق، نتوانست در صفوف شیعیان، خللی وارد کند و موجب «شقّ عصای اسلام» گردد و فرقه‌ای در میان فرقه‌های اسلامی ایجاد نماید، افزوده‌شدن گرایش «منهاجی» به گرایش‌های فکری ـ تربیتی، نیز نمی‌تواند موجب ایجاد شکاف در صفوف مسلمین یا شیعیان باشد.
هیاهوی کسانی که اعلام حضور تفکر تربیتی منهاج فردوسیان که مبتنی بر تصریحات و واضحات قرآن و سنت و عترت است را فرقه‌سازی و ایجاد شکاف در اسلام و شیعه می‌دانند، از سطحی‌نگری آنان نشأت می‌گیرد. اینان به قدری ساده‌لوح و سطحی‌نگر و کم‌معلومات هستند که نمی‌توانند تفاوت «فرقه» و «گرایش تربیتی» را درک کنند. لذا سر به اعتراض بر داشته و زبان به طعن می‌گشایند. در صورتی که خود اینان، به لحاظ‌های مختلف، به نام‌های مختلف خوانده می‌شوند و هیچ اعتراض نمی‌کنند.
نتیجه‌ی کلام این است که ما، به لحاظ دین، مسلمان خوانده می‌شویم؛ به لحاظ فرقه‌ی اسلامی، شیعه خوانده می‌شویم؛ به لحاظ فرقه‌ی شیعی، اثنی‌عشری (دوازده‌امامی) خوانده می‌شویم و به لحاظ گرایش تربیتی، منهاجی خوانده می‌شویم تا به روشنی از گرایش‌های تربیتی دیگری که در شیعیان اثنی‌عشری وجود دارد، متمایز و قابل شناسایی باشیم.

موفق باشید
حاج فردوسی



برچسب ها :

تاريخ : 24 مهر 1396 | 20:56 | نویسنده : نازنین کیخسروی

آنچه به تصریح قرآن کریم و روایات معتبر و ادعیه‌ی مأثور، مسلّم است و جای هیچگونه تردیدی ندارد، این است که خدای تعالی، گناهان انسان‌ها را می‌آمرزد. البته این آمرزش، قانون خاصی دارد و شرایط خاصی را می‌طلبد و این طور نیست که هر کسی با هر سابقه و لاحقه‌ای بتواند از آمرزش الهی، به نحو کامل برخوردار گردد.
گاهی اوقات، با حکایاتی مواجه می‌شویم که غفران الهی را بیش از مقداری که قرآن و عترت بیان کرده‌اند، فراگیر معرفی می‌کند. در این حکایات، فردی که تمام عمرش در فساد و تباهی بوده است، با اندکی «گَرد و غبار»، مشمول «غفران الهی» شده و تمام فسادها و تباهی‌هایش یکباره محو می‌گردد.
کمترین ثمره‌ی عملی‌ای که بافتن و ترویج چنین آمرزش‌های غباری دارد، جرئت بخشیدن به گنهکاران و مفسدان در ادامه دادن راه فساد و تباهی خود و دلخوش کردن آنان به گرد و غبار است. همچنین بر عزم جویندگان کمال و سعادت، اثر منفی می‌گذارد و سست می‌کند. ترویج اینگونه افسانه‌ها، ندایی از شیطان را در درون جان انسان کوک می‌کند تا در بزنگاه گناه، به جوینده‌ی کمال و سعادت، یادآور شود که غفران الهی، خیلی زیاد است و حتماً بخشیده خواهی شد. سپس با دلخوش کردن به غفران الهی، گناه و نافرمانی حق تعالی را برایش آسان جلوه می‌دهد.
در ادامه، به یک نمونه از این افسانه‌های آمرزش غباری توجه فرمایید:
ﺩﺭ ﺑﻐﺪﺍﺩ، ﻣﺮﺩ ﻓﺎﺳﻘﻰ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺣﺘﻀﺎﺭ ﻭﺻﯿّﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ در ﻧﺠﻒ ﺍﺷﺮﻑ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ، ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﺩ ﻭ به خاﻃﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﯿﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺒﺨﺸﺪ. ﭼﻮﻥ ﻭﻓﺎﺕ ﮐﺮﺩ ﻗﻮﻡ ﻭ ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﺍﻭ ﺣﺴﺐ ﺍﻟﻮصیه ﺍﻭ ﺭﺍ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺗﻰ ﮔﺬﺍﺭﺩﻧﺪ ﻭ به سوی ﻧﺠﻒ ﺣﻤﻞ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﺷﺐ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺧﺪّﺍﻡ ﺣﺮﻡ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﻧﻌﺶ ﯾﮏ ﻓﺎﺳﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﻣﻰ‌ﺁﻭﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺠﻒ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﻨﺪ، ﺑﺮﻭﯾﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺷﻮﯾﺪ! ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺭ ﻣﻦ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﻨﺪ.
ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻪ ﺷﺪ، ﺧﺪّﺍﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬّﺮ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻧﺠﻒ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻧﺪ، ﮐﻪ ﻧﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﻌﺶ ﺁﻥ ﻓﺎﺳﻖ ﺭﺍ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻨﻨﺪ، ﻫﺮ ﻗﺪﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﮐﺴﻰ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ.
ﺷﺐ ﺑﻌﺪ ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﺎﺳﻖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﺐ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﻧﺪ ﻓﺮﺩﺍ می‌آﯾﻨﺪ، ﺑﺮﻭﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﺍﻭ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﺰّﺕ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺟﺎﻫﺎ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ. ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﻗﺎ ﺷﺐ ﻗﺒﻞ ﻓﺮﻣﻮﺩﯾﺪ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﺣﺎﻻ می‌فرﻣﺎﺋﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺟﺎ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ؟! ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻧﻬﺎﯾﻰ ﮐﻪ ﻧﻌﺶ ﺭﺍ ﻣﻰ‌ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﺷﺐ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻋﺒﻮﺭﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﺮﺑﻼ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺑﺎﺩ ﻭﺯﯾﺪ و ﺧﺎﮎ ﻭ ﻏﺒﺎﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺍﻭ ﺭیخت. ﺍﺯ ﺑﺮﮐﺖ ﺧﺎﮎ ﮐﺮﺑﻼ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﺟﻤﯿﻊ ﺗﻘﺼﯿﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺖ. ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﻣﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﺎﻟﺶ ‍ ﮔﺮﺩﺍﻧﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ!

حسین جان…!
غبار ماتم تو آبرو بمن بخشید *** به عالمى ندهم این غبار ماتم را
منبع: تحفه ﺍﻟﻤﺠﺎﻟﺲ، ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺁﺳﻤﺎﻧﻰ، صفحه‌ی ۱۰۴.

نتیجه: مردی که فاسق بوده، یعنی آلوده به گناهان کبیره بوده است، زنا کرده، ربا خورده، قطع رحم کرده، عاق والدین بوده، شراب خورده، نماز نخوانده، روزه نگرفته و … به حدّی که امیر المؤمنین (علیه‌السلام) را از بهشت به خواب خادم آورده که سفارش کنند چنین جنازه‌ای را به شهر نجف راه ندهند!! آنقدر فسادش بالا بوده که خود امیر المؤمنین (علیه‌السلام) دست به کار شده و از آمدن جنازه‌اش به شهر نجف جلوگیری کرده‌اند، چنین فاسقی، با غبار شهر کربلا، آمرزیده شده به حدّی که باز هم امیر المؤمنین (علیه‌السلام) از بهشت به خواب خادم آمده و فرموده‌اند: با عزت و احترام در بهترین جاها ـ که لابد منظورشان داخل ضریح آن حضرت بوده ـ دفنش کنید!!
بنا بر این، کسی که عمری در گناه و تباهی باشد ولی مقداری خاک کربلا به جنازه یا تابوتش بپاشند، با سر وارد بهشت شده و خدا و پیامبر و ملائکه و صلحا و شهدا را شرمنده‌ی قدوم پر افتخار خود خواهد ساخت!!

خدایا ما را از ایمان آوردن به افسانه‌هایی که ریشه‌ی ایمانمان به قرآن و عترت را می‌خشکاند، محافظت بفرما



برچسب ها :

تاريخ : 24 مهر 1396 | 20:55 | نویسنده : نازنین کیخسروی

طرح سؤال: قرآن کریم در مژده‌ای به کوشندگان در راه رسیدن به تکامل و سعادت می‌فرماید: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی ۶۹) ترجمه: و کسانى که براى [به دست آوردن خشنودى‏] ما [با جان و مال‏] کوشیدند، بى‏تردید آنان را به راه‏هاى خود [راه رشد، سعادت، کمال و بهشت] راهنمایى مى‏کنیم.
چرا با توجه به مژده‌ی این آیه و با توجه به این که آنچه تدوین شده، نظام و برنامه‌ای برای تکامل و خودسازی است، نامش از این آیه، گرفته نشده و مثلاً «سبیل هدایت» نام نکردید؟ یا حد اقل به «سبیل فردوسیان» نخواندید؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

باسمه تعالی

جواب:
اولاً: سبیل به صورت مفرد و جمع، ۱۷۸ مرتبه در قرآن کریم است. این کلمه، به مناسبت سیاق آیه، معانی مختلفی به خود گرفته است و فقط به معنی «راه» یا «برنامه‌ی تربیتی» نیست. برخی از این معانی عبارتند از:
راه، جاده: «وَ إِنَّها لَبِسَبیلٍ مُقیمٍ» (سوره‌ی حجر، آیه‌ی ۷۶)
ترجمه: و همانا آن [ویرانه‏هاى سرزمینشان] بر سر راه [کاروان‌ها]، همواره ثابت و برقرار است.
«الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَکُمْ فیها سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» (سوره‌ی زخرف، آیه‌ی ۱۰)
ترجمه: خدایى که زمین را براى شما گهواره کرد، و در آن برایتان راه‌ها قرار داد، تا شاید به مقاصد خود راه یابید.
«وَ أَلْقى‏ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمیدَ بِکُمْ وَ أَنْهاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» (سوره‌ی نحل، آیه‌ی ۱۵)
ترجمه: و در زمین کوه‏هایى استوار افکند تا شما را [در حال گردش وضعى و انتقالى‏] نلرزاند، و نهرها و راه‏هایى را [پدید آورد] تا [براى رسیدن به اهداف و مقاصد خود] راه یابید.
گناه، اشکال، تعهد، مسؤولیت، حق اعتراض: «وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدینارٍ لایُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبیلٌ» (سور‌ه‌ی آل عمران، آیه‌ی ۷۵)
ترجمه: و از اهل کتاب کسى است که اگر او را بر مال فراوانى امین شمارى، آن را به تو بازمى‏گرداند؛ و از آنان کسى است که اگر او را به یک دینار امین شمارى، آن را به تو بازنمى‏گرداند، مگر آنکه همواره بالاى سرش بایستى [و مال خود را با سخت گیرى به او از او بستانى‏]. این به خاطر آن است که آنان گفتند: [چون ما اهل کتابیم‏] رعایت نکردن حقوق غیر اهل کتاب بر عهده‌ی ما نیست، [یا در ضایع کردن حقوق دیگران، اشکال، گناه، مسؤولیت و عقوبتى نداریم‏ و کسی بر ما حق اعتراض ندارد].
توانایی جسمی، قدرت مالی و باز بودن راه: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً» (سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۹۷)
ترجمه: و خدا را حقّى ثابت و لازم بر عهده مردم است که [براى اداى مناسک حج‏] آهنگ آن خانه کنند، [البته‏] کسانى که [از جهت سلامت جسمى و توانمندى مالى و باز بودن مسیر] بتوانند به سوى آن راه یابند.
رسم، روش، آئین: «وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کانَ فاحِشَهً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبیلاً» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۲۲)
ترجمه: و با زنانى که پدرانتان با آنان ازدواج کرده‏اند ازدواج نکنید، مگر آنچه [پیش از اعلام این حکم‏] انجام گرفته باشد. یقیناً این عمل، عملى بسیار زشت و منفور و بد رسم و آئینی است.
«وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ کانَ فاحِشَهً وَ ساءَ سَبیلاً» (سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۳۲)
ترجمه: و نزدیک زنا نشوید که کارى بسیار زشت و بد روشی است.
بهانه‌جویی: «وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبیلاً» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۳۴)
ترجمه: و زنانى را که بیم دارید نافرمانیتان کنند، نخست اندرز دهید، اگر به اطاعت در نیامدند، با آنها قهر کنید، و در بستر خود راه ندهید، و اگر این نیز مؤثر نشد بزنیدشان اگر به اطاعت در آمدند دیگر براى ادامه‌ی زدنشان بهانه‏جویى مکنید.
آزاد گذاشتن، رها کردن، دست بر داشتن: «فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ فَخَلُّوا سَبیلَهُمْ» (سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۵)
ترجمه: پس هنگامى که ماه‏هاى حرام سپرى شود، مشرکان را هر جا یافتید، بکشید و به اسیرى بگیرید و محاصره کنید و در هر کمین‏گاهى به کمین آنان بنشینید؛ ولى اگر توبه کردند و نماز را بر پا داشتند و زکات پرداختند، پس آزادشان گذارید [دست از سرشان بردارید، رهایشان سازید].
تکلیف شرعی: «لَیْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى‏ وَ لا عَلَى الَّذینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنینَ مِنْ سَبیلٍ» (سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۹۱)
ترجمه: بر ضعیفان و بر بیماران و بر کسانى که چیزى براى خرج کردن ندارند در صورتى که براى خدا و رسولش خیرخواهى کنند تکلیفى نیست.
ملامت دنیوی و عذاب اخروی: «إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَى الَّذینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیاءُ» (سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۹۳)
ترجمه: مؤاخذه و عذاب اخروی، تنها بر کسانى است که با اینکه مکنت مالی دارند، از تو اجازه‌ی ماندن مى‏خواهند.
تکثیر نسل، راهزنی: «أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبیلَ وَ تَأْتُونَ فی‏ نادیکُمُ الْمُنْکَرَ» (سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی ۲۹)
ترجمه: آیا شما با مردان آمیزش جنسى مى‏کنید و راه [توالد و تکثیر را بر نسل آینده، یا راه شهر را بر عابران] مى‏بُرید و در مجلس عمومیتان کارهاى زشت به‏جا مى‏آورید؟!
گناه، مؤاخذه، محکومیت، ایراد، کیفر: «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبیلٍ» (سوره‌ی شورا، آیه‌ی ۴۱)
ترجمه: و کسانى که پس از ستم دیدنشان در مقام انتقام برآیند، ایرادس [گناه، مؤاخذه، محکومیت یا کیفری] بر آنان نیست.
«إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَى الَّذینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ» (سوره‌ی شورا، آیه‌ی ۴۲)
ترجمه: ایراد [گناه، مؤاخذه، محکومیت یا کیفر] فقط متوجه کسانى است که به مردم ستم روا مى‏دارند و به ناحق در زمین سرکشى مى‏کنند.
هدایت، سعادت، خیر، طاعت، خروج از نقص به کمال: «ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ» (سوره‌ی عبس، آیه‌ی ۲۰)
ترجمه: آن گاه راه [هدایت، سعادت، خیر، طاعت و خروج از نقص به کمال‏] را برایش آسان ساخت‏.
سفر: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى‏ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ» (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۷۷)
ترجمه: نیکى این نیست که روى خود را به سوى مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکى [برای] کسى است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانى و پیامبران ایمان آورده است، و مال و ثروتش را با آنکه دوست دارد به خویشان و یتیمان و درماندگان و بی‌خرجی ماندگان در سفر و سائلان و [در راه آزادى‏] بردگان مى‏دهد.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاهَ وَ أَنْتُمْ سُکارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِری سَبیلٍ حَتَّى‏ تَغْتَسِلُوا» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۴۳)
ترجمه: اى اهل ایمان! در حالى که مستید به نماز نزدیک نشوید تا زمانى که بدانید چه مى‏گویید. و در حال جنابت هم به نماز نزدیک نشوید تا غسل کنید مگر در حال سفر.
حد زنا: «وَ اللاَّتی‏ یَأْتینَ الْفاحِشَهَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَهً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبیلاً» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۱۵)
ترجمه: و از زن‏هاى شما آنان که عمل زشت [زنا یا مساحقه] مرتکب مى‏شوند، چهار نفر مرد از خودتان [از مؤمنان] را بر آنها به گواهى طلبید، پس اگر گواهى دادند، آنها را [به کیفر این عمل، به عنوان حبس ابد] در خانه‏ها نگه دارید تا مرگ، جان آنها را بگیرد یا خداوند براى آنها راهى [دیگر که حد زنا بود و بعداً حکمش نازل شد] قرار دهد.
هدایت الهی، برنامه‌ی تربیتی و تکاملی: «أَ تُریدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۸۸) و (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۱۴۳)
ترجمه: آیا مى‏خواهید کسانى را که خدا [به خاطر اعمال ناپسندشان‏] گمراه کرده هدایت کنید؟ در حالى که خدا هر که را گمراه کند هرگز براى او راهى [به سوى هدایت‏] نخواهى یافت.
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبیلاً» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۱۳۷)
ترجمه: کسانى که ایمان آوردند، سپس کفر ورزیدند، باز ایمان آوردند، و بار دیگر کافر شدند، آن گاه بر کفر خود افزودند، خدا بر آن نیست که آنان را بیامرزد، و به راهى هدایت کند.
«وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‏ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لا یُکَلِّمُهُمْ وَ لا یَهْدیهِمْ سَبیلاً» (سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۱۴۸)
ترجمه: و قوم موسى پس از [رفتن‏] او [به میعادگاه پروردگار]، از زیورهاى خود مجسمه گوساله‏اى ساختند که صداى گاو داشت! آیا نمى‏دیدند که آن مجسمه با آنان سخن نمى‏گوید و آنان را به راهى هدایت نمى‏کند؟! [برنامه‌‌ی تکاملی به آنان ارائه نمی‌دهد]
«وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبیلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعینَ» (سوره‌ی نحل، آیه‌ی ۹)
ترجمه: و قرار دادن راه راست [براى هدایت بندگان به سوى سعادت ابدى‏] فقط برعهده‌ی خداست، و برخى از این راه‏ها کج و منحرف است [که حرکت در آن شما را از سعادت ابدى محروم مى‏کند]، و اگر خدا مى‏خواست همه شما را [به طور اجبار] به راه راست هدایت مى‏کرد.
«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً» (سوره‌ی فرقان، آیه‌ی ۲۷)
ترجمه: و روزى که ستمکار، دو دست خود را مى‏گزد [و] مى‏گوید: اى کاش همراه این پیامبر، راهى [برنامه‌ای] به سوى حق برمى‏گرفتم.
«وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ» (سوره‌ی نمل، آیه‌ی ۲۴)
ترجمه: و شیطان، اعمال [زشتشان‏] را براى آنان آراست و در نتیجه، آنان را از راه [برنامه‌ی هدایت الهی‏] بازداشته است به این سبب هدایت نمى‏یابند.
«وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ سَبیلٍ» (سوره‌ی شورا، آیه‌ی ۴۶)
ترجمه: و هر که را خدا گمراه کند، او را هیچ راهى [برنامه‌ای به سوى نجات و سعادت‏] نیست.
«إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَهٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبیلاً» (سوره‌ی مزمل، آیه‌ی ۱۹)
ترجمه: بى‏تردید این [قرآن‏] مایه‌ی تذکر و پند است، پس هر کس بخواهد راهى [برنامه‌ی هدایت] به سوى پروردگارش برگزیند.
«إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» (سوره‌ی انسان، آیه‌ی ۳)
ترجمه: ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس‌گزار خواهد بود یا ناسپاس.
آئین‌های کفرآمیز: «وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ» (سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی ۱۲)
ترجمه: و کافران به مؤمنان گفتند: از راه ما [آئین‌های کفرآمیز ما] پیروى کنید تا ما گناهان شما را [در آخرت] به عهده گیریم.
اجازه‌ی تجاوز، حمله و کشتن: «فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبیلاً» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۹۰)
ترجمه: پس اگر از شما کناره گرفتند، و با شما به جنگ برنخاستند، و پیشنهاد صلح و آشتى دادند، خدا در این صورت براى تجاوز به آنان [و اسیر کردن و کشتنشان] راهى براى شما قرار نداده است.
فکر نجات‌بخش، برنامه برای خلاصی: «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَهً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۹۸)
ترجمه: مگر مردان و زنان و کودکان مستضعفى که هیچ چاره‏اى ندارند، و راهى [براى نجات خود از محیط کفر و شرک‏] نمى‏یابند.
تسلط سیاسی و نظامی: «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۱۴۱)
ترجمه: و خدا هرگز هیچ راه سلطه‏اى به سود کافران بر ضد مؤمنان قرار نداده است.
دین گلچین‌شده: « إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۱۵۰)
ترجمه: بى‏تردید کسانى که به خدا و پیامبرانش کافر مى‏شوند و مى‏خواهند میان خدا و پیامبرانش [با ایمان آوردن به خدا و کفرورزى به پیامبران‏] جدایى اندازند، و مى‏گویند: به بعضى ایمان مى‏آوریم و به برخى کافر مى‏شویم و مى‏خواهند میان کفر و ایمان راهى [خاص‏] برگزینند.
تصاحب قدرت: «قُلْ لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَهٌ کَما یَقُولُونَ إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلى‏ ذِی الْعَرْشِ سَبیلاً» (سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۴۲)
ترجمه: بگو: اگر آن گونه که مى‏گویند، باخدا خدایانى بود، در آن هنگام به سوى صاحب عرش راهى [برای تصاحب قدرتش] مى‏جستند.
غریزه و فطرت: «ثُمَّ کُلی‏ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکی‏ سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً» (سوره‌ی نحل، آیه‌ی ۶۹)
ترجمه: سپس از همه میوه‏ها [و شیره‌ی درختان و گیاهان] بخور، آن گاه راه‏هاى [غریزى] پروردگارت را [در تبدیل مواد اولیه به عسل] به رامى و انقیاد بپیماى.‏
صدای متعادل: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً» (سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۱۱۰)
ترجمه: و نماز خود را با صداى بلند و نیز با صداى آهسته مخوان و میان این دو [حالت] راهى [صدای معتدل] بجوى.
رفتن: «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (سوره‌ی کهف، آیه‌ی ۶۱)
ترجمه: پس هنگامى که به محل برخورد دو دریا رسیدند، ماهى خود را [که براى خوردن فراهم کرده بودند] از یاد بردند، [آن‏] ماهى راه خود را [به طور سرازیر] در دریا پیش گرفت.
«قالَ أَ رَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنا إِلَى الصَّخْرَهِ فَإِنِّی نَسیتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانیهُ إِلاَّ الشَّیْطانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» (سوره‌ی کهف، آیه‌ی ۶۳)
ترجمه: گفت: آیا ندانستى چون کنار آن سنگ جاى گرفتیم، من ماهى را از یاد بردم و آن با وضعى شگفت‏انگیز راه خود را در دریا گرفت و رفت.
خلاصی از جهنم: «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبیلٍ» (سوره‌ی غافر، آیه‌ی ۱۱)
ترجمه: مى‏گویند: پروردگارا! دوبار ما را میراندى و دوبار زنده کردى، اکنون به گناهانمان معترفیم، پس آیا راهى براى بیرون آمدن [از دوزخ‏] هست؟
وَ تَرَى الظَّالِمینَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ یَقُولُونَ هَلْ إِلى‏ مَرَدٍّ مِنْ سَبیلٍ (سوره‌ی شورا، آیه‌ی ۴۴)
ترجمه: و ستمکاران را [روز قیامت‏] مى‏بینى چون عذاب را ببینند، مى‏گویند: آیا هیچ راهى به سوى بازگشت [به دنیا] وجود دارد؟!
ثانیاً: گر چه «سبیل» در چند آیه، با عبارات مختلف به خدای تعالی نسبت داده شده است، مانند:
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۵۴)
ترجمه: و به آنان که در راه خدا کشته مى‏شوند مرده نگویید، بلکه [در عالم برزخ‏] داراى حیات‏اند، ولى شما [کیفیت آن حیات را] درک نمى‏کنید.
«فَالَّذینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فی‏ سَبیلی‏ وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا» (سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۱۹۵)
ترجمه: پس کسانى که هجرت کردند، و از خانه‏هایشان رانده شدند، و در راه من آزار دیدند، و جنگیدند و کشته شدند.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۳۵)
ترجمه: اى اهل ایمان! از خدا پروا کنید و وسیله‏اى براى تقرّب به سوى او بجویید؛ و در راه او جهاد کنید تا رستگار شوید.
«ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ» (سوره‌ی نحل، آیه‌ی ۱۲۵)
ترجمه: [مردم را] به سوى راه پروردگارت با منطقى حکیمانه و ادلّه‌ی قانع‏کننده و با پندى نیک و بیدارى‏بخش و عبرت‏آموز دعوت کن.
«وَ قالَ مُوسى‏ رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زینَهً وَ أَمْوالاً فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِکَ» (سوره‌ی یونس، آیه‌ی ۸۸)
ترجمه: و موسى گفت: پروردگارا! فرعون و اشراف و سرانش را در زندگى دنیا زیور و زینت [بسیار] و اموال [فراوان‏] داده‏اى که [نهایتاً مردم را] از راه تو گمراه کنند.
و در یک آیه به استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نسبت داده شده است،‌ می‌فرماید:
«قُلْ هذِهِ سَبیلی‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی» (سوره‌ی یوسف، آیه‌ی ۱۰۸)
ترجمه: بگو: این راه من است که من و هر کس از من پیروى کرد با بصیرت و بینایى به خدا دعوت مى‏کنیم، و خدا منزّه است و من از مشرکان نیستم.
و در یک آیه، به مؤمنین نسبت داده شده است، می‌فرماید:
« وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدى‏ وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیراً (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۱۱۵)
ترجمه: و هر کس بعد از آنکه حق برایش روشن شد مخالفت رسول کند و روشى غیر راه مؤمنین اتخاذ نماید، وى را به همان وضعى که دوست دارد واگذاریم و به جهنم در آریم که چه بد سر انجامى است.
و در یک آیه، به توبه‌کنندگان نسبت داده شده است، می‌فرماید:
«وَ اتَّبِعْ سَبیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ» (سوره‌ی لقمان، آیه‌ی ۱۵)
ترجمه: و راه کسى را پیروى کن که [با توبه و ایمان و اخلاص‏] به من بازگشته است.
و در چند آیه به چیزهای خوب، مانند سواء، سلام، هدایت و رشد نسبت داده شده است، می‌فرماید:
«مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ» (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۰۸)
ترجمه: و کسى که کفر را به جاى ایمان اختیار کند، تحقیقاً راه راست را گم کرده است.
«فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ» (سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۱۲)
ترجمه: پس هر که از شما بعد از این کافر شود، یقیناً راه راست را گم کرده است.
«یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» (سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۱۶)
ترجمه: خدا به وسیله آن [نور و کتاب‏] کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند به راه‏هاى سلامت راهنمایى مى‏کند.
«فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى‏ سَبیلاً» (سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۸۴)
ترجمه: پس پروردگار شما بر آن کس که راه هدایت یافته، از همه آگاهتر است.
«وَ قالَ الَّذی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ» (سوره‌ی غافر، آیه‌ی ۳۸)
ترجمه: و آنکه ایمان آورده بود گفت: اى قوم، مرا پیروى کنید تا شما را به راه رشد هدایت کنم.
ولی در چند آیه نیز به ضلالت، طاغوت، مجرمین، مفسدین، غی، نادانان، کج‌راهه و گمراهی نسبت داده شده است، می‌فرماید:
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ أُوتُوا نَصیباً مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَهَ وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۴۴)
ترجمه: مگر آن کسان را که از کتاب آسمانى بهره‏اى داده شدند نمى‏بینى، که چگونه گمراهى را مى‏خرند، و مى‏خواهند که شما نیز، راه را گم کنید.
«الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ الطَّاغُوتِ» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۷۶)
ترجمه: کسانى که ایمان آورده‏اند، در راه خدا پیکار مى‏کنند، و آنها که کفر را پیشه خود کرده‏اند در راه طاغوت مى‏جنگند.
«وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لِتَسْتَبینَ سَبیلُ الْمُجْرِمینَ» (سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۵۵)
ترجمه: اینطور آیات را تفصیل مى‏دهیم تا شاید بندگان به آن عمل نموده و راه گنهکاران هم روشن گردد.
«وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ» (سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۱۴۲)
ترجمه: و به اصلاح برخیز و از راه و روش مفسدان پیروى مکن.
«وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً» (سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۱۴۶)
ترجمه: و چون راه هدایت را مشاهده کنند، آن را راه و رسم زندگى نگیرند و اگر راه گمراهى را ببینند، آن را راه و روش خود گیرند.
«قالَ قَدْ أُجیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقیما وَ لا تَتَّبِعانِ سَبیلَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ» (سوره‌ی یونس، آیه‌ی ۸۹)
ترجمه: [خدا] فرمود: دعاى شما دو نفر پذیرفته شد؛ بنابراین [در ابلاغ پیام خدا] پابرجا و استوار باشید واز روش کسانى که جاهل و نادانند، پیروى نکنید.
«وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبیلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعینَ» (سوره‌ی نحل، آیه‌ی ۹)
ترجمه: و قرار دادن راه راست [براى هدایت بندگان به سوى سعادت ابدى‏] فقط برعهده‌ی خداست، و برخى از این راه‏ها کج و منحرف است [که حرکت در آن شما را از سعادت ابدى محروم مى‏کند]، و اگر خدا مى‏خواست همه شما را [به طور اجبار] به راه راست هدایت مى‏کرد.
«وَ مَنْ کانَ فی‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبیلاً» (سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۷۲)
ترجمه: هر کسى در این [دنیا] نابینا و کوردل باشد در آخرت نیز نابینا و گمراه‏تر خواهد بود.
«وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادی هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبیلَ» (سوره‌ی فرقان، آیه‌ی ۱۷)
ترجمه: و این وعده در روزى وفا مى‏شود که مشرکین با آنچه سواى خدا مى‏پرستند محشورشان کند و گوید شما این بندگان را گمراه کردید یا خودشان راه را گم کردند.
پس شایسته نیست کلمه‌ای که با اضافه‌شدنش به خدای تعالی و استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و چیزهای خوب، معنی خوب گرفته ولی از سوی دیگر،‌ با اضافه‌شدنش به چیزهای بد، معنی بد می‌گیرد را به عنوان نام نظام تربیتی خود برگزینیم. بلکه باید کلمه‌ای باشد که استعمالش در قرآن کریم، فقط در امور مثبت باشد.
ثالثاً: نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان در مرحله‌ی اول، به زبان فارسی تدوین شد و در زبان فارسی، «سبیل» به موی پشت لب گفته می‌شود و بلند گذاشتن آن، نماد صوفیه (خذلهم الله) است. لذا برای دور ماندن از نماد دشمنان خدا و رسول و اهل بیت (علیهم‌السلام) نخواستیم از این کلمه استفاده کنیم.



برچسب ها :

تاريخ : 23 مهر 1396 | 20:48 | نویسنده : نازنین کیخسروی

آنچه به عنوان نقد بر منهاج فردوسیان، گفته و نوشته شده یا گفته و نوشته خواهد شد، باید از فیلتری عبور داده شود که نُه «ت» را از آن حذف کند، سپس در باقیمانده‌ی سخن یا نوشته، نگریسته شود، اگر چیزی باقی مانده بود، مورد ارزیابی قرار گیرد، پس اگر جوابش داده شده بود، معلوم می‌شود اشکالی قدیمی و کهنه است و جواب مجدد لازم ندارد. اما اگر جوابش داده نشده بود،‌ معلوم می‌شود اشکال جدیدی است و جا دارد جواب داده شود.
و اما نُه «ت» که باید در اولین مرحله، از نقدهایی که بر نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان نوشته می‌شود، حذف گردد، به قرار زیر است:
اول: توهین؛ به معنی فحاشی است. عباراتی همچون به کار بردن نام حیوانات برای انسان. یکی از ابتدایی‌ترین حربه‌های منتقدینی که رذالت ذاتی و دنائت تربیتی دارند، دست انداختن به سلاح فحاشی است. کلمات رکیک و ناسزا که به نظر خودشان نقد است ولی در حقیقت، فحش است و زیبنده‌ی اهل تقوا و طهارت نیست.
دوم: تحقیر؛ به معنی کوچک شمردن است. عبارتی که مشرکان و چندگانه پرستان به استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌گفتند و قرآن کریم، چنین گزارش می‌دهد: «وَ إِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن یتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَ هَذَا الَّذِی یذْکُرُ آلِهَتَکُمْ» (سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی ۳۶) ترجمه: و کسانی که کافر شدند چون تو را ببینند، فقط به مسخره‏ات می‏گیرند [و می‏گویند] آیا این همان کس است که خدایانتان را [به بدی] یاد می‏کند؟
تحقیر در نقدها، به عبارات مختلفی رسوخ می‌کند، مثل این که می‌گویند: اینهمه عالم دینی و مرجع تقلید، نتوانسته‌اند نظام جامع تربیتی ارائه بدهند و یک نفر طلبه‌ی معمولی توانسته است؟ فحوای این سؤال، تحقیر و کوچک شمردن مؤلف نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان است. این گزینه نیز از دیگر دستاویزهای منتقدین غیرمنصف و بی‌اخلاق است.
این افراد، بدون این که بدانند و متوجه باشند، شخصیت‌زده و شخصیت‌پرست هستند و نمی‌توانند در کنار شخصیت‌هایی که در ذهنشان پرورده‌اند، کسی را قرار دهند که اساس آئین‌هایشان را باطل می‌شمارد و بر بافته‌های صوفیانه‌ی بزرگانشان می‌تازد.
سوم: تهمت؛ به معنی نسبت دادن امور غیرواقعی است. تهمت زدن، از حربه‌های منتقدین بی‌تقوا محسوب می‌شود. اینگونه منتقدین، با وارد کردن تهمت‌هایی مانند «ارتباط با بیگانگان»، «دریافت کمک مالی از وهابی‌ها»، «عامل دشمن بودن برای ضربه زدن به اعتقادات مذهبی» می‌کوشند سرپوشی بر تهی‌دستی خودشان از ارائه‌ی نقد مستند بگذارند. آن زمان که سند معتبری ندارند و نمی‌توانند ارائه کنند و از سوی دیگر، در معرض زوال و فنا قرار می‌گیرند، ناگزیر، به افتراء و اتهام‌زنی، پناه می‌برند.
پس هر گاه نقدی مشتمل بر اموری باشد که گوینده و نویسنده‌اش نتواند بر درستی و حقّانیت آن، سند و مدرکی ارائه کند، در این مقوله می‌گنجد و به عنوان «تهمت» خوانده می‌شود. تهمت، گناهی است که در روز قیامت، دامان این افراد را گرفته و رهیدنشان از جهنم و رسیدنشان به بهشت را سخت خواهد کرد. برخی افراد مغرض یا بی‌خبر، با دامن زدن به برخی شایعات، ناخواسته مبتلا به «تهمت» می‌شوند.
چهارم: تهدید؛ به معنی خط و نشان کشیدن است. یکی از آخرین حربه‌های کسانی که عاجز از ارائه‌ی سند برای تهمت‌هایشان هستند، تهدید است. به عبارت دیگر، کسانی که دستشان از همه جا کوتاه شده و هیچ حرف ارزشمندی در نقد منهاج فردوسیان ندارند، تهدید می‌کنند. تهدیدهایی مانند این که «رسیدگی به منهاج فردوسیان را از راه‌های دیگر پیگیر هستیم» یا «از طریق وزارت فلان و اداره‌ی فلان پیگیری قانونی می‌کنیم» یا «پرونده‌ای برای منهاج فردوسیان تشکیل شده و در حال جمع‌آوری مستندات قضایی برای مقابله‌ی جدّی هستیم» و مانند اینها.
با توجه به تهدیدهای فراوان و پی در پی از سوی افراد مختلف که هیچگاه منجر به هیچ نشده، این اطمینان حاصل آمده که «تهدید»، فقط نوعی اطفاء غضب است. یعنی وقتی دستشان به هیچ سند و مدرکی نمی‌رسد و هیچ کاری نمی‌توانند انجام دهند، برای فرو نشاندن آتش خشم خود، تهدید می‌کنند؛ تهدیدهایی که هیچ وقت به جایی نرسیده و نخواهد رسید.
پنجم: تخمین؛ به معنی حدس و پیشگویی است. آخرین تکیه‌گاه منتقدین خام، پیشگویی انحراف برای منهاج فردوسیان است. اینان که چیزی در زمان «حال»، برای انتقاد و تخریب پیدا نمی‌کنند، دست به دامان پیشگویی در زمان «آینده» می‌شوند. پیشگویی‌هایی مانند این که: «منهاج فردوسیان در آینده، مانند شیخیه و بابیه و بهائیت خواهد شد» یا «حاج فردوسی در آینده ادعای امام زمانی خواهد کرد» یا «حاج فردوسی در آینده، ادعای دین جدید خواهد کرد».
تخمین نیز، حربه‌ای دیگر از شکست‌خوردگان از ارائه‌ی سند و مدرک است. این دسته از منتقدین، وقتی دستشان از سند و مدرک درست، خالی است، مجبورند توجه مخاطبشان را به آینده معطوف کنند و با کارشناس نشان دادن خود، پیش بینی خطرات مهم برای اسلام و مسلمین از ناحیه‌ی نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان نمایند.
ششم: تشمیم؛ به معنی بو کشیدن است. یکی از مسخره‌ترین ابزار منتقدین خام، استفاده از تشمیم است. اینان با بو کشیدن، شروع به اظهار نظر کرده و وجود جنازه را گزارش می‌دهند. این افراد با عباراتی مانند: «بوی وهابیت می‌دهد»، «بوی انحراف می‌دهد»، «بوی مخالفت با فلان می‌دهد» قدرت شامه‌ی خود را به رخ کشیده و به زبان بی‌زبانی، خود را چنان کارشناس متبحری قلمداد می‌کنند که با «بو کشیدن» به عمق مسأله آگاه شده و دیگران را هم بر حذر می‌دارند.
هفتم: تقطیع؛ به معنی بریدن و انتخاب گزینشی است. برخی از منتقدین که انتقادشان آمیخته با اغراض خاص است، دست به این امر ناپسند می‌زنند. اینان در نقدهای خود، بدون توجه به منابع متعدد و عبارات ناظر به یکدیگر، قسمتی از یک متن را گرفته و همان را پایه‌ی اشکال و انتقاد خود قرار می‌دهند. قدرت این نوع از اشکال‌گیری و انتقاد، به قدری است که می‌توان با استفاده از این روش، برش‌هایی از آیات قرآن را در مقابل تعالیم اساسی قرآن و سنت و عترت قرار داد. به عنوان مثال، از کنار هم قرار دادن این آیه که می‌فرماید: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ» (سوره‌ی ماعون، آیه‌ی ۴) ترجمه: پس واى بر نمازگزاران. و این قسمت از آیه که می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَهَ» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۴۳) ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به نماز نزدیک نشوید. می‌توان نتیجه گرفت که نماز خواندن، امری نهی‌شده و ناپسند است! در صورتی که این نتیجه‌گیری مغرضانه، بر اثر تقطیع نابجا حاصل شده است.
این در حالی است که اگر آیه‌ی اول را به همراه سه آیه‌ی بعدش ببینیم، نتیجه‌ی سخن، چیز دیگری می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ * وَ یَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ » (سوره‌ی ماعون، آیات ۴ تا ۷) ترجمه: پس وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافلند، آنان که ریا می‏کنند و از [دادن] زکات [و وسایل و مایحتاج خانه] خودداری می‏ورزند.
همچنین اگر تمام آیه را بنگریم، معنی آن تغییر می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَهَ وَ أَنتُمْ سُکَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۴۳) ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‏اید، در حال مستی [خواب‌آلودگی شدید] به نماز نزدیک نشوید تا زمانی که بدانید چه می‏گویید.
پس تقطیع سخن، نشان از غرض‌ورزی منتقد یا عجله‌ی او دارد. قرآن کریم در نقد روش تقطیع می‌فرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا * أُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا * وَ الَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُواْ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ أُوْلَئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ کَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» (سوره‌ی نساء، آیات ۱۵۰ تا ۱۵۲)
ترجمه: کسانی که به خدا و پیامبرانش کفر می‏ورزند و می‏خواهند میان خدا و پیامبران او جدایی اندازند و می‏گویند ما به بعضی ایمان داریم و بعضی را انکار می‏کنیم و می‏خواهند میان این [دو] راهی برای خود اختیار کنند. آنان در حقیقت، کافرند و ما برای کافران عذابی خفت‏آور آماده کرده‏ایم. و کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده و میان هیچ کدام از آنان فرق نمی‏گذارند به زودی [خدا] پاداش آنان را عطا می‏کند و خدا آمرزنده‌ی مهربان است.
هشتم: تشبیه؛ به معنی چیزی را به چیز دیگر مانند کردن است. از دیگر دستاویزهای منتقدان برای نقدهای واهی به منهاج فردوسیان، تشبیه کردن آن به نظام‌های فکری و تربیتی دیگر، بدون داشتنِ وجه تشابه درست است. مثلاً به صِرف این که در منهاج فردوسیان، بر روایات ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) تأکید و بنا می‌شود، آن را به «اخباریگری» تشبیه می‌کنند. یا به صِرف این که خواهان زدودن بدعت‌ها و خرافات است، آن را به «وهابیت» مشابه می‌شمارند. یا به صِرف بی‌اعتمادی به فلسفه و عرفان مصطلح، آن را همانند «مکتب تفکیک» می‌پندارند. در حالی که نقاط افتراق منهاج فردوسیان با موارد شمرده‌شده، بیش از موارد اشتراک آن است که در جای خود، به تفصیل بیان شده است.
نهم: تمسخر؛ به معنی مسخره کردن است. این حربه، به تصریح قرآن کریم، از جاهلان است، آنجا که کلیم الله (علیه‌السلام) می‌فرماید: «وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَهً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ» (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۶۷)
ترجمه: و هنگامى که موسى به قوم خود گفت: ‏خدا به شما فرمان مى‏دهد که ماده‌گاوى را سر ببرید، گفتند: آیا ما را مسخره می‌کنی؟! گفت: پناه مى‏برم به خدا که از جاهلان باشم.
پس کسانی که در نقد منهاج فردوسیان، به جای جواب منطقی و معتبر از آیات و روایات، دست به مسخره کردن می‌زنند، جاهلانی هستند که ارزش اعتنا نداشته و فقط باید از آنان روی برگردانید و از شرّشان به خدای تعالی پناه برد.
تذکر: نوشته‌ای که عنوان «نقد منهاج فردوسیان» را داشته باشد و خالی از این نُه «ت» باشد را نخواهید یافت یا بسیار به ندرت خواهید یافت. اگر گفتار یا نوشتاری باشد که از این نُه «ت» خالی باشد، معمولاً مشتمل بر اشکالات تکراری است. اشکالاتی که در طول این سال‌ها،‌ پاسخ کافی را دریافت کرده است و تکرار آن، فقط، نشان از بی‌اطلاعی اشکال‌کننده دارد.
اما اگر در صورت بسیار نادر، گفتار یا نوشتاری باشد که خالی از این نُه «ت» باشد و اشکال جدیدی را مطرح کند که تا کنون مطرح نشده و پاسخ داده نشده باشد، مورد استقبال ماست و از اشکال‌کننده با هدیه‌ای تقدیر و تشکر خواهیم کرد.



برچسب ها :

  • سخیف